خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غیر منطقی
2 . سست
3 . ناسالم
4 . غیر قابل قبول
[صفت]
unsound
/ʌnsˈaʊnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unsound]
[حالت عالی: most unsound]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غیر منطقی
نامعقول، نامستدل
1.The methods used were unsound.
1. روشهای به کار گرفته شده غیرمنطقی بودند.
2
سست
بیثبات، معیوب
1.The roof is structurally unsound.
1. سقف از لحاظ ساختاری معیوب است.
3
ناسالم
ناخوش، بیمار
formal
people of unsound mind
افرادی با ذهن ناسالم
4
غیر قابل قبول
1.The use of disposable products is considered ecologically unsound.
1. استفاده از محصولات یکبار مصرف از لحاظ زیستمحیطی غیرقابل قبول است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unsorted
unsophisticated
unsolved crime
unsolved
unsolvable
unspeakable
unspecified
unspoiled
unspoken
unstable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان