1 . بی‌تجربه 2 . امتحان‌نشده
[صفت]

untried

/ˌʌnˈtraɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more untried] [حالت عالی: most untried]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌تجربه ناآزموده

  • 1.She chose two untried actors for the leading roles.
    1. او دو هنرپیشه بی‌تجربه برای نقش‌های اصلی انتخاب کرد.

2 امتحان‌نشده تست‌نشده

  • 1.This is a new and relatively untried procedure.
    1. این یک پروسه جدید و نسبتاً امتحان‌نشده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان