خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استفادهنشده
2 . نامأنوس
[صفت]
unused
/ˌʌnˈjuːzd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unused]
[حالت عالی: most unused]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
استفادهنشده
بهکارگرفتهنشده، بهکارنرفته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بلااستفاده
1.The house was left unused for most of the year.
1. (آن) خانه بیشتر سال استفادهنشده باقی ماند.
2
نامأنوس
خونگرفته، ناآشنا، عادتنکرده
1.Mother was entirely unused to such hard work.
1. مادر کاملاً به آنطور کار سخت خونگرفته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
untrue
untoward
untimely
untie
untidy
unusual
unusually
unwashed
unwedded
unwelcome
کلمات نزدیک
unusable
untutored
untruthful
untruth
untrustworthy
unusual
unusually
unveil
unveiling
unvoiced
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان