خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرزنش کردن
[فعل]
to upbraid
/ˈʌpˌbreɪd/
فعل گذرا
[گذشته: upbraided]
[گذشته: upbraided]
[گذشته کامل: upbraided]
صرف فعل
1
سرزنش کردن
ملامت کردن، انتقاد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازخواست کردن
مواخذه کردن
مترادف و متضاد
criticize
rebuke
reprimand
scold
1.The last thing Lindsay wanted was for Lisa to upbraid her again.
1. آخرین چیزی که "لیندزی" می خواست آن بود که "لیزا" دوباره او را سرزنش کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
upbeat tempo
upbeat
up-to-the-minute
up-market
up-and-under
upbringing
upcoming
update
update a blog
upend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان