Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به روز رسانی کردن
2 . به روزرسانی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to update
/əpˈdeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: updated]
[گذشته: updated]
[گذشته کامل: updated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به روز رسانی کردن
به روز کردن، ارتقا دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بهروز کردن
مترادف و متضاد
bring up to date
modernize
renovate
1.an updated version of the software
1. نسخه به روز رسانی شده نرم افزار
2.Can you update me on progress so far?
2. آیا میتوانی من را از روند پیشرفت کنونی به روز کنی؟
[اسم]
update
/əpˈdeɪt/
قابل شمارش
2
به روزرسانی
اطلاعات (جدید)، ارتقا
1.a software update
1. به روزرسانی نرم افزار
تصاویر
کلمات نزدیک
upcoming
upbringing
upbraid
upbeat tempo
upbeat
update a blog
upend
upgrade
upheaval
uphill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان