[فعل]

to upgrade

/ʌpˈgreɪd/
فعل گذرا
[گذشته: upgraded] [گذشته: upgraded] [گذشته کامل: upgraded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ارتقا دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارتقا دادن
  • 1.The system has been upgraded.
    1. سیستم ارتقا داده شده‌است.
to upgrade a computer
ارتقا دادن کامپیوتر

2 جای بهتری به کسی دادن (هواپیما و ...) اتاق بهتری به کسی دادن (هتل)

  • 1.On the flight back, we were upgraded to business class.
    1. در پرواز برگشت، به ما بلیت بیزنس کلاس دادند.
[اسم]

upgrade

/ʌpˈgreɪd/
قابل شمارش

3 ارتقا

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارتقا
مترادف و متضاد upgrading
a hardware upgrade
ارتقا سخت‌افزاری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان