1 . بالا دست
[عبارت]

upper hand

/ˈʌpər hænd/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بالا دست برتر، برنده

مترادف و متضاد advantage controlling power
  • 1.After hours of fierce negotiations, the president had the upper hand.
    1. بعد از ساعت ها مذاکره، رئیس جمهور برنده مذاکرات شد.
  • 2.He never ends up having the upper hand in a fight.
    2. او هیچوقت نمی تواند در دعوا فرد بالادست باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان