خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالایی
2 . مهمترین
3 . بالاترین
[صفت]
uppermost
/ˈʌpərmoʊst/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بالایی
فوقانی
formal
the uppermost branches of the tree
شاخههای بالایی درخت
2
مهمترین
پراهمیتترین
1.These thoughts were uppermost in my mind.
1. این افکار در ذهن من مهمترین (افکار) بودند.
[قید]
uppermost
/ˈʌpərmoʊst/
غیرقابل مقایسه
3
بالاترین
رو به بالا
formal
1.Place that on a flat surface, shiny side uppermost.
1. آن را روی یک سطح صاف بگذارید به گونهای که سمت براق آن رو به بالا باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
upper-class
upper school
upper jaw
upper house
upper hand
upright
uprightness
uprising
upriver
uproar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان