خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستاده
2 . شریف
3 . ایستاده
[صفت]
upright
/ˈʌpraɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more upright]
[حالت عالی: most upright]
1
ایستاده
راست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
قایم
1.Gradually raise your body into an upright position.
1. به تدریج بدن خود را به حالت ایستاده درآورید.
2
شریف
صادق، شرافتمند، درستکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درستکار
مترادف و متضاد
upstanding
an upright citizen
یک شهروند شریف
[قید]
upright
/ˈʌpraɪt/
غیرقابل مقایسه
3
ایستاده
راست، عمودی
1.Keep the bottle upright.
1. بطری را ایستاده نگهدار.
تصاویر
کلمات نزدیک
uppermost
upper-class
upper school
upper jaw
upper house
uprightness
uprising
upriver
uproar
uproarious
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان