خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وسیع
[صفت]
vast
/væst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vaster]
[حالت عالی: vastest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وسیع
گسترده، هنگفت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهناور
درندشت
وسیع
فراخ
گسترده
مترادف و متضاد
broad
extensive
huge
wide
tiny
1.Daniel Boone explored vast areas that had never been settled.
1. "دنیل بون" مناطق وسیعی را که تا به حال هیچوقت ساکنی نداشت، کاوش کرد.
2.Our campus always seems vast to new students.
2. پردیس دانشکده ما همیشه به چشم دانشجوهای جدید، وسیع به نظر میرسد.
3.Vast differences between the two sides were made clear in the debate.
3. تفاوتهای گسترده بین دو طرف در مناظره آشکار شد.
a vast sum of money
مبلغ هنگفت پول
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vase
vary
varsity sock
varnish
variously
vastly
vat
vault
vaulter
veal
کلمات نزدیک
vasquez
vaseline
vasectomy
vase
vascular disease
vast meadow
vastly
vastness
vat
vault
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان