خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بزرگ شدن (گیاهان)
2 . با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن
[فعل]
to vegetate
/ˈvedʒəteɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: vegetated]
[گذشته: vegetated]
[گذشته کامل: vegetated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگ شدن (گیاهان)
سبز شدن، رشد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سبز شدن
old use
2
با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن
علافی کردن
1.He spends all his free time at home vegetating in front of the TV.
1. او تمام اوقات فراغتش را در خانه جلوی تلویزیون به علافی میگذراند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vegetarianism
vegetarian
vegetable oil
vegetable
vegan
vegetation
vegetative
vegetative state
veggie
vehemence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان