خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زهر
[اسم]
venom
/ˈvenəm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زهر
سم، نفرت، کینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زهر
سم
مترادف و متضاد
malice
poison
spite
1.a look of pure venom
1. نگاهی کاملا زهر (آلود)
2.His voice was full of venom.
2. صدای او پر از نفرت و کینه بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
venison
venice
venial
vengefully
vengeful
venomous
venous
venous blood
vent
ventilate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان