خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داوطلب
2 . داوطلب شدن
[اسم]
volunteer
/ˌvɑlənˈtɪr/
قابل شمارش
[جمع: volunteers]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داوطلب
داوطلبانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داوطلب
1.Schools need volunteers to help children to read.
1. مدارس برای کمک به بچهها در خواندن به داوطلب نیاز دارند.
2.volunteer helpers
2. کمکهای داوطلب
[فعل]
to volunteer
/ˌvɑlənˈtɪr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: volunteered]
[گذشته: volunteered]
[گذشته کامل: volunteered]
صرف فعل
2
داوطلب شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
داوطلب شدن
مترادف و متضاد
offer
offer one's services
put up
step forward
tender
be conscripted
refuse
withdraw
to volunteer to do something
برای انجام کاری داوطلب شدن
I volunteered to help her.
من داوطلب شدم به او کمک کنم.
to volunteer for/as something
برای/به عنوان چیزی داوطلب شدن
Several staff members volunteered for early retirement.
چندین عضو پرسنل برای بازنشستگی زودتر از موعد داوطلب شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
voluntary
voluntarily
volume
volleyball game
volleyball
voluptuous
volute
voluted
vomit
vomit up
کلمات نزدیک
voluntary service overseas
voluntary sector
voluntary
voluntarily
volumize
voluptuous
vomit
voodoo
voracious
voracity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان