Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . موسیقی ارگ در کلیسا
2 . داوطلبانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
voluntary
/ˈvɑːlənteri/
قابل شمارش
[جمع: voluntaries]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
موسیقی ارگ در کلیسا
[صفت]
voluntary
/ˈvɑːlənteri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more voluntary]
[حالت عالی: most voluntary]
2
داوطلبانه
اختیاری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اختیاری
ارادی
انتخابی
داوطلبانه
مترادف و متضاد
non-mandatory
optional
unpaid
compulsory
obligatory
paid
1.Attendance on the course is purely voluntary.
1. شرکت در دوره آموزشی کاملا اختیاری است.
تصاویر
کلمات نزدیک
voluntarily
volumize
voluminous
volume
volubly
voluntary sector
voluntary service overseas
volunteer
voluptuous
vomit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان