خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دور شدن
[فعل]
to walk away
/wˈɔːk ɐwˈeɪ/
فعل ناگذر
[گذشته: walked away]
[گذشته: walked away]
[گذشته کامل: walked away]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دور شدن
ترک کردن، رها کردن
مترادف و متضاد
leave
to walk away (from somebody/something)
(از کسی/چیزی) پیاده دور شدن/چیزی را رها کردن
1. He walked slowly away from her.
1. او بهآرامی (پیاده) از دور شد.
2. He was tempted to walk away from the problem.
2. او وسوسه شد که آن مشکل را رها کند [از آن مشکل فرار کند].
تصاویر
کلمات نزدیک
3d
work towards
work through
weigh on
watch out for
walk in
afk
air con
all or nothing
make allowances for
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان