خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (پیاده) وارد شدن
[فعل]
to walk in
/wˈɔːk ˈɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: walked in]
[گذشته: walked in]
[گذشته کامل: walked in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(پیاده) وارد شدن
به داخل آمدن
مترادف و متضاد
enter
1.The door opened and Jo walked in.
1. در باز شد و "جو" وارد شد [به داخل آمد].
2.The security is so bad here that anyone can simply walk in and take what he wants.
2. امنیت اینجا بهقدری بد است که هر کسی میتواند بهراحتی وارد شود و هر چیزی که میخواهد بردارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
walk away
3d
work towards
work through
weigh on
afk
air con
all or nothing
make allowances for
along with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان