Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . به چیزی علاقهمند شدن
[فعل]
to warm to
/wɔrm tu/
فعل گذرا
[گذشته: warmed to]
[گذشته: warmed to]
[گذشته کامل: warmed to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به چیزی علاقهمند شدن
to warm to/towards something
به چیزی علاقهمند شدن
The speaker was now warming to her theme.
سخنگو حالا داشت به موضوعش علاقهمند میشد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
warm through
warm the bench
warm front
warm for form
warm down
warm up
warm-blooded
warm-down
warm-hearted
warm-toned
کلمات نزدیک
wake up to
wait around
wait about
visit with
veg out
watch out for
weigh on
work through
work towards
3d
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان