خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرما
2 . صمیمیت
[اسم]
warmth
/wɔːrmθ/
غیرقابل شمارش
1
گرما
گرمی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حرارت
گرمی
گرما
مترادف و متضاد
heat
1.I still remember the warmth of their welcome.
1. هنوز گرمی خوشامدگوییشان را به خاطر دارم.
the warmth of the sun
گرمای خورشید
2
صمیمیت
مهربانی
مترادف و متضاد
friendliness
1.Her warmth surprised me.
1. صمیمیت او من را متعجب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
warmly
warming
warm-up suit
warm-up
warm-hearted
warn
warn off
warning
warning triangle
warp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان