1 . شستن 2 . شستشو 3 . سبد رخت چرک 4 . آب متلاطم (ناشی از حرکت کشتی)
[فعل]

to wash

/wɑːʃ/
فعل گذرا
[گذشته: washed] [گذشته: washed] [گذشته کامل: washed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شستن تمیز کردن، پاک کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آب کشیدن شستن شست‌وشو کردن آب زدن
مترادف و متضاد clean soil
to wash something/somebody
چیزی/کسی را شستن
  • 1. I'll wash the bottle and use it again.
    1. من بطری را خواهم شست و دوباره از آن استفاده خواهم کرد.
  • 2. Wash your hands.
    2. دست‌هایت را بشوی.
to wash something from something
چیزی را از چیزی پاک کردن
  • She washed the blood from his face.
    او خون را از صورتش پاک کرد.
کاربرد فعل wash به معنای شستن یا تمیز کردن
فعل wash در فارسی به معنای شستن یا تمیز کردن است. به‌طورکلی برای نشان دادن عمل تمیز کردن یا شستن چیزی یا کسی، معمولاً با آب و یک ماده تمیز کننده (شامپو و صابون و...)، توسط چیزی یا کسی دیگر از این فعل استفاده می‌شود. مثال:
".I'll wash the bottle out and use it again" (من بطری را خواهم شست و دوباره از آن استفاده خواهم کرد.)
"to wash the car" (شستن اتومبیل)
".she washed her baby" (او بچه‌اش را شست.)
[اسم]

wash

/wɑːʃ/
قابل شمارش

2 شستشو

معادل ها در دیکشنری فارسی: شست‌وشو
  • 1.Her hair needs a wash.
    1. موهایش نیاز به شستشو دارد [موهایش باید شسته شود].
To have a wash
شستشو کردن [شستن]

3 سبد رخت چرک سبد لباس چرک

  • 1.All my socks are in the wash!
    1. همه جوراب‌های من در سبد رخت چرک‌هاست!

4 آب متلاطم (ناشی از حرکت کشتی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان