خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلویزیون تماشا کردن
[عبارت]
watch TV
/wɑʧ tivi/
1
تلویزیون تماشا کردن
1.We spent the evening watching TV.
1. ما تمام عصر را تلویزیون تماشا کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
watch over
watch out
watch movies
watch military parade
watch fireworks
watchband
watchdog
watchful
watchfulness
watching movies
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان