1 . تلویزیون تماشا کردن
[عبارت]

watch TV

/wɑʧ tivi/

1 تلویزیون تماشا کردن

  • 1.We spent the evening watching TV.
    1. ما تمام عصر را تلویزیون تماشا کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان