خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از پا درآوردن
2 . ساییده شدن
3 . فرساییدن
[فعل]
to wear down
/wˈɛɹ dˈaʊn/
فعل گذرا
[گذشته: wore down]
[گذشته: wore down]
[گذشته کامل: worn down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از پا درآوردن
خسته کردن
1.All the stress and extra travel is beginning to wear him down.
1. این همه استرس و سفر زیاد دارد او را خسته میکند.
2.It was clear he was being worn down by the rumors over his future.
2. واضح بود که او داشت بهخاطر شایعاتی (که) درباره آیندهاش (بود) خسته میشد.
2
ساییده شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرسودن
1.My shoes have worn down at the heel.
1. پاشنه کفشهای من ساییده شدهاند.
3
فرساییدن
فرسودن
1.Its teeth were worn down.
1. دندانهای او فرسوده شده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wear
weaponry
weapon system
weapon
wealthy
wear off
wear out
wear the trousers
wear thin
wearily
کلمات نزدیک
wear away
wear and tear
wear
weaponry
weapon of mass destruction
wear kid gloves
wear more than one hat
wear off
wear on
wear one's heart on one's sleeve
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان