1 . کهنه کردن (به خاطر استفاده زیاد) 2 . خسته کردن 3 . کهنه شدن
[فعل]

to wear out

/wɛr aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: wore out] [گذشته: wore out] [گذشته کامل: worn out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کهنه کردن (به خاطر استفاده زیاد) بلااستفاده کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فرسودن
  • 1.He's already worn out two pairs of shoes this year.
    1. او امسال، دو جفت کفش را کهنه کرده‌است.
  • 2.I read that book over and over till I wore it out.
    2. بارها و بارها آن کتاب را خواندم تا اینکه کهنه‌اش کردم.

2 خسته کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خسته کردن
  • 1.Standing up all day is wearing me out.
    1. تمام روز (سر پا) ایستادن دارد من را خسته می‌کند.

3 کهنه شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: فرسوده شدن
  • 1.My boots are beginning to wear out.
    1. چکمه‌های من کم‌کم دارند کهنه می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان