خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کهنه کردن (به خاطر استفاده زیاد)
2 . خسته کردن
3 . کهنه شدن
[فعل]
to wear out
/wɛr aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: wore out]
[گذشته: wore out]
[گذشته کامل: worn out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کهنه کردن (به خاطر استفاده زیاد)
بلااستفاده کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرسودن
1.He's already worn out two pairs of shoes this year.
1. او امسال، دو جفت کفش را کهنه کردهاست.
2.I read that book over and over till I wore it out.
2. بارها و بارها آن کتاب را خواندم تا اینکه کهنهاش کردم.
2
خسته کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خسته کردن
1.Standing up all day is wearing me out.
1. تمام روز (سر پا) ایستادن دارد من را خسته میکند.
3
کهنه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرسوده شدن
1.My boots are beginning to wear out.
1. چکمههای من کمکم دارند کهنه میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wear off
wear down
wear
weaponry
weapon system
wear the trousers
wear thin
wearily
wearing apparel
weary
کلمات نزدیک
wear one's heart on one's sleeve
wear on
wear off
wear more than one hat
wear kid gloves
wear special clothes
wear the pants in the family
wearer
wearily
weariness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان