خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نهنگ
2 . آدم چاق
[اسم]
whale
/weɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نهنگ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وال
نهنگ
بال
مترادف و متضاد
cetacean
1.We saw a whale blowing a jet of spray high in the air.
1. ما نهنگی را دیدیم که از سوراخ بالای سرش فوارهای آب به سمت آسمان پرتاب کرد.
2
آدم چاق
disapproving
informal
مترادف و متضاد
large person
1.She is a whale.
1. او آدم چاقی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
whacko
whacking
whacked
whack
wetsuit
whale of a
whale on
whaler
whaling
wham
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان