خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زمستانی
2 . غیر صمیمی
[صفت]
wintry
/ˈwɪntri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wintrier]
[حالت عالی: wintriest]
1
زمستانی
سرد مانند زمستان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زمستانی
مترادف و متضاد
cold
1.She gazed out at the wintry landscape.
1. او به منظره زمستانی چشم دوخت.
wintry weather
هوای زمستانی
2
غیر صمیمی
سرد، خشک، رسمی
مترادف و متضاد
frosty
friendly
a wintry smile
یک لبخند غیرصمیمی
تصاویر
کلمات نزدیک
wintersweet
winter tire
winter sports
winter solstice
winter sleep
wipe
wipe off
wipe out
wipe up
wiped out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان