1 . زمستانی 2 . غیر صمیمی
[صفت]

wintry

/ˈwɪntri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: wintrier] [حالت عالی: wintriest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمستانی سرد مانند زمستان

معادل ها در دیکشنری فارسی: زمستانی
مترادف و متضاد cold
  • 1.She gazed out at the wintry landscape.
    1. او به منظره زمستانی چشم دوخت.
wintry weather
هوای زمستانی

2 غیر صمیمی سرد، خشک، رسمی

مترادف و متضاد frosty friendly
a wintry smile
یک لبخند غیرصمیمی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان