Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کاهش دادن
2 . پاک کردن
[فعل]
to wipe off
/waɪp ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: wiped off]
[گذشته: wiped off]
[گذشته کامل: wiped off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کاهش دادن
کمارزش کردن، از بین بردن
1.There was a huge stock market crash which wiped 24 percent off stock prices.
1. سقوط بزرگی در بازار سهام به وجود آمد که بیست و چهار درصد قیمت سهام را کاهش داد.
2
پاک کردن
تمیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زدودن
1.He wiped the sweat off his forehead.
1. او عرق را از پیشانیاش پاک کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wipe down
wipe away
wipe
winy
wintun
wipe off the map
wipe out
wipe smile off face
wipe the floor with
wipe the slate clean
کلمات نزدیک
wipe
wintry
wintersweet
winter tire
winter sports
wipe out
wipe up
wiped out
wiper
wire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان