Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . با خاک یکسان کردن
2 . تعادل خود را از دست دادن
[فعل]
to wipe out
/waɪp aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: wiped out]
[گذشته: wiped out]
[گذشته کامل: wiped out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با خاک یکسان کردن
محو کردن، بهطور کامل نابود کردن
1.The bombs wiped out the whole town.
1. بمبها تمام شهر را با خاک یکسان کردند.
2
تعادل خود را از دست دادن
افتادن
informal
1.She wiped out at the third gate in the slalom race.
1. او در سومین درگاه در اسکی مارپیچ تعادلش را از دست داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wipe off the map
wipe off
wipe down
wipe away
wipe
wipe smile off face
wipe the floor with
wipe the slate clean
wipe up
wiped-out
کلمات نزدیک
wipe off
wipe
wintry
wintersweet
winter tire
wipe up
wiped out
wiper
wire
wire cutter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان