خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داستان (طولانی و غیرواقعی)
2 . کاموا
[اسم]
yarn
/jɑːrn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داستان (طولانی و غیرواقعی)
قصه
مترادف و متضاد
story
tale
to spin yarns
قصه/داستان تعریف کردن
He used to spin yarns about his time in the Army.
او عادت داشت راجع به دوران خدمتش در ارتش قصه تعریف کند.
2
کاموا
1.She knitted a scarf using red, white and blue yarn.
1. او با کاموای قرمز، سفید و آبی شال گردن بافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
yarmulke
yardstick
yardage
yard sale
yard
yarrow
yashmak
yaw
yawl
yawn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان