1 . باستان‌شناس
[اسم]

archaeologist

/ˌɑrkiˈɑləʤɪst/
قابل شمارش

1 باستان‌شناس

معادل ها در دیکشنری فارسی: باستان‌شناس
  • 1.The site of the temple was discovered by a group of amateur archaeologists.
    1. مکان معبد توسط گروهی از باستان شناسان تازه کار کشف شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان