1 . مقصر شناختن 2 . تقصیر
[فعل]

to blame

/bleɪm/
فعل گذرا
[گذشته: blamed] [گذشته: blamed] [گذشته کامل: blamed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقصر شناختن مقصر دانستن

مترادف و متضاد censure hold responsible lay the blame on absolve forgive
to blame somebody/something (for something)
کسی/چیزی را (برای چیزی) مقصر دانستن
  • The other driver blamed me for the accident.
    آن راننده دیگر مرا مقصر این تصادف دانست.
to blame something on somebody/something
کسی/چیزی را مقصر در چیزی دانستن
  • He blames his lack of confidence on his mother.
    او مادرش را در کمبود اعتماد به نفسش مقصر می‌داند.
[اسم]

blame

/bleɪm/
قابل شمارش

2 تقصیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: ملامت
blame for something
تقصیر برای چیزی
  • Do you accept any blame for what happened?
    آیا هیچ تقصیری برای اتفاقی که افتاد را می‌پذیری؟
to lay/put the blame for something on somebody
تقصیر چیزی را گردن کسی/چیزی انداختن
  • They put the blame on faulty equipment.
    آنها، تقصیر را بر گردن ابزار آلات معیوب انداختند.
to take the blame
تقصیر را گردن گرفتن
  • The manager should take the blame for the team's defeat.
    سرپرست تیم، باید تقصیر شکست آن تیم را به گردن بگیرد.
to get the blame
مقصر شدن
  • Why do I always get the blame for everything that goes wrong?
    چرا من همیشه برای هر اشتباهی که پیش می‌آید مقصر می‌شوم؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان