خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنگنا
2 . تنگراه
[اسم]
bottleneck
/ˈbɑːtlnek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنگنا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنگنا
مترادف و متضاد
logjam
1.to create bottlenecks in the manufacturing process
1. ایجاد تنگنا (اقتصادی) در فرآیند تولید
2
تنگراه
راه یا تقاطع خیلی باریک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنگنا
تصاویر
کلمات نزدیک
bottled water
bottled
bottle-feed
bottle up one's feelings
bottle up
bottom
bottom dollar
bottom fall out
bottom feeder
bottom gear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان