1 . شغل 2 . با سرعت و بدون کنترل به پیش حرکت کردن
[اسم]

career

/kəˈrɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شغل حرفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشه حرفه
مترادف و متضاد job occupation profession
a career in something
حرفه‌ای در چیزی
  • She hopes to pursue a career in medicine.
    او امیدوار است شغلی در پزشکی داشته باشد.
a career as something
حرفه‌ای به عنوان چیزی
  • What made you decide on a career as a vet?
    چه چیزی باعث شد تصمیم بگیری حرفه‌ای به عنوان دامپزشک داشته باشی؟
[فعل]

to career

/kəˈrɪr/
فعل ناگذر
[گذشته: careered] [گذشته: careered] [گذشته کامل: careered]

2 با سرعت و بدون کنترل به پیش حرکت کردن

مترادف و متضاد careen
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان