Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مراقب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
careful
/ˈker.fəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more careful]
[حالت عالی: most careful]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مراقب
مواظب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دقیق
مواظب
مراقب
مترادف و متضاد
cautious
heedful
mindful
watchful
careless
1.Michael is a very careful worker.
1. "مایکل" کارگر بسیار مراقبی است.
careful to do something
مواظب بودن هنگام انجام کاری
Be careful to look both ways when you cross the road.
مواظب باش که هر دو طرف خیابان را موقع رد شدن از آن نگاه کنی.
careful not to do something
مراقب بودن کاری انجام ندادن
Be careful not to wake the baby.
مراقب باش بچه را بیدار نکنی.
careful when/what/how...
مراقب بودن هنگام/چه/چطور ...
1. Be careful what you say to him - he can't keep any secrets!
1. مراقب باش چه چیزی به او میگویی - او هیچ رازی نمیتواند نگه دارد.
2. Be careful where you put that hot pan.
2. مراقب باش ماهیتابه داغ را کجا میگذاری.
3. You must be careful when handling chemicals.
3. شما باید هنگام کار کردن با مواد شیمیایی مراقب باشید.
careful of/about/with something
مراقب چیزی بودن
1. Be careful of the traffic.
1. مراقب ترافیک باش.
2. Be careful with that knife.
2. مواظب آن چاقوی تیز باش.
careful that…
مراقب بودن که...
Be careful that you don't bump your head.
مراقب باش که سرت را به جایی نزنی.
[عبارات مرتبط]
care
1. مراقبت
carefully
2. بادقت
تصاویر
کلمات نزدیک
carefree childhood
carefree
career woman
career change
career
carefully
caregiver
careless
carelessly
carelessness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان