خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گرفته
[صفت]
congested
/kənˈʤɛstəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more congested]
[حالت عالی: most congested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرفته
متراکم، شلوغ
1.congested nose
1. بینی گرفته
2.The highway is always congested in the mornings.
2. این بزرگراه همیشه صبح ها، شلوغ [ترافیک] است.
تصاویر
کلمات نزدیک
congeries
conger
congenital
congenial
congeneric
congestion
congestion charge
conglobate
conglomerate
conglomeration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان