1 . تبدیل کردن 2 . تغییر مذهب دادن 3 . امتیاز اضافه گرفتن پس از تاچ‌دان (راگبی)
[فعل]

to convert

/kənˈvɜrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: converted] [گذشته: converted] [گذشته کامل: converted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تبدیل کردن تبدیل شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تبدیل کردن
مترادف و متضاد change transform
  • 1.What's the formula for converting pounds into kilograms?
    1. فرمول تبدیل کردن پوند به کیلوگرم چیست؟
  • 2.When boiled, liquids convert to gases.
    2. مایعات وقتی جوشانده می‌شوند، تبدیل به بخار می‌شوند.

2 تغییر مذهب دادن (به دین دیگری) گرویدن

  • 1.She converted to Islam.
    1. او به اسلام تغییر مذهب داد [او به اسلام گروید].

3 امتیاز اضافه گرفتن پس از تاچ‌دان (راگبی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان