[قید]

conversely

/ˈkɒnvɜːsli/
غیرقابل مقایسه

1 در نقطه‌ی مقابل از طرفی دیگر

  • 1.he would have preferred his wife not to work, although conversely he was also proud of what she did."
    1. او ترجیح می‌داد که همسرش سر کار نرود، با این حال از طرفی دیگر به کار او افتخار می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان