خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پیاده شدن (از کشتی یا هواپیما)
2 . پیاده کردن
[فعل]
to disembark
/dˌɪsɛmbˈɑːɹk/
فعل ناگذر
[گذشته: disembarked]
[گذشته: disembarked]
[گذشته کامل: disembarked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پیاده شدن (از کشتی یا هواپیما)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده شدن
مترادف و متضاد
embark
1.We will be disembarking at midday.
1. ما وسط روز پیاده خواهیم شد.
2
پیاده کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده کردن
1.The passengers were disembarked safely.
1. مسافرها به سلامت پیاده شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
diseased
disease
disdainful
disdain
discussion forum
disembarkation
disembodied
disembogue
disembowel
disenchant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان