[اسم]

enemy

/ˈen.ə.mi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دشمن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خصم دشمن معاند عدو
مترادف و متضاد adversary foe nemesis ally friend
  • 1.He's made a few enemies in this company.
    1. او در این شرکت دشمنانی پیدا کرده‌است.
enemy forces
نیروهای دشمن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان