[اسم]

error

/ˈer.ər/
قابل شمارش

1 اشتباه خطا

معادل ها در دیکشنری فارسی: اشتباه خبط خطا سهو غلط لغزش
  • 1.He admitted that he'd made an error.
    1. او اعتراف کرد که اشتباه کرده است.
  • 2.Human error
    2. خطای انسانی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان