1 . بیگانه
[صفت]

estranged

/ɪˈstreɪndʒd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more estranged] [حالت عالی: most estranged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیگانه دور، سرسنگین

  • 1.He became estranged from his family after the argument.
    1. او بعد از دعوا از خانواده اش دور شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان