1 . شدید 2 . افراطی 3 . دورترین نقطه 4 . فرین
[صفت]

extreme

/ɛkˈstrim/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more extreme] [حالت عالی: most extreme]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شدید زیاد، جدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اَشَد
مترادف و متضاد greatest highest utmost uttermost mild moderate slight
  • 1.In extreme cases, the disease can lead to blindness.
    1. در موارد جدی، این بیماری می‌تواند منجر به نابینایی شود.
extreme pain
درد شدید
extreme wealth
ثروت زیاد

2 افراطی

معادل ها در دیکشنری فارسی: افراط‌گرایانه افراطی رادیکال
مترادف و متضاد extremist fanatical immoderate radical moderate
the extreme left
جبهه افراطی چپ

3 دورترین نقطه منتهی الیه

مترادف و متضاد farthest furthest near
  • 1.The came from the extreme north of Alaska.
    1. آنها از دورترین نقطه آلاسکا آمدند.
[اسم]

extreme

/ɛkˈstrim/
قابل شمارش

4 فرین بیشینه، منتهی

معادل ها در دیکشنری فارسی: فرط
مترادف و متضاد extremity limit minimum
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان