1 . کارکرد
[اسم]

functionality

/ˌfʌŋkʃəˈnæləti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کارکرد کارآمدی

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاربرد
  • 1.Manufacturing processes may be affected by the functionality of the product.
    1. فرایندهای تولید ممکن است تحت تاثیر کارکرد محصول باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان