خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ضمانت
2 . ضمانت کردن
[اسم]
guarantee
/ˌgær.ənˈtiː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضمانت
ضمانتنامه، قول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تضمین
ضمانت
ضمانتنامه
گارانتی
مترادف و متضاد
assurance
warrant
warranty
1.I want a guarantee from you.
1. از شما قول میخواهم.
2.I'm afraid this camera is no longer under guarantee.
2. متاسفانه این دوربین دیگر تحت ضمانت نیست.
3.where's your guarantee ?
3. ضمانتنامه تان کجاست؟
[فعل]
to guarantee
/ˌgær.ənˈtiː/
فعل گذرا
[گذشته: guaranteed]
[گذشته: guaranteed]
[گذشته کامل: guaranteed]
صرف فعل
2
ضمانت کردن
تضمین کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تضمین کردن
ضمانت کردن
مترادف و متضاد
insure
promise
sponsor
underwrite
1.He guaranteed the watch personally.
1. او شخصا این ساعت را ضمانت کرد.
2.I can’t guarantee that I will be able to help you, but I’ll try.
2. نمیتوانم تضمین کنم که قادر به کمک کردن به شما خواهم بود، اما سعی خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
guacamole
gsoh
grunt
grunge
grumpy
guaranteed
guarantor
guard
guard dog
guard duty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان