[صفت]

hefty

/ˈhefti/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: heftier] [حالت عالی: heftiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سنگین‌وزن درشت‌اندام

  • 1.Her brothers were both hefty men.
    1. برادرهای او هر دو مردانی درشت‌اندام بودند.

2 سنگین زیاد

informal
مترادف و متضاد large
  • 1.She will have to pay a pretty hefty fine if she is caught.
    1. او اگر دستگیر شود، مجبور خواهد شد جریمه سنگینی بپردازد.
  • 2.They sold it easily and made a hefty profit.
    2. آنها به‌آسانی آن را فروختند و سود زیادی کردند.

3 محکم با فشار، با زور

  • 1.He gave the door a hefty kick.
    1. او محکم به در لگد زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان