خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکارچی
2 . سگ/اسب شکاری (مخصوص شکار)
3 . هانتر (نام خانوادگی)
[اسم]
hunter
/ˈhʌntər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شکارچی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شکارچی
صیاد
1.In the past, many hunters paid attention to wildlife.
1. در گذشته، بسیاری از شکارچیان، به حیاتوحش توجه میکردند.
2
سگ/اسب شکاری (مخصوص شکار)
3
هانتر (نام خانوادگی)
(Hunter)
تصاویر
کلمات نزدیک
hunted
hunt
hunky
hunk
hungry as a wolf
hunting
hunting ground
huntress
huntsman
hurdle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان