خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مصاحبهکننده
[اسم]
interviewer
/ˈɪntərˌvjuər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مصاحبهکننده
مصاحبهگر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مصاحبهکننده
1.The interviewer asked me why I wanted the job.
1. آن مصاحبهکننده از من پرسید (که) چرا آن کار را میخواهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
interviewee
interview somebody
interview
interventionist
interventionism
interweave
intestate
intestinal
intestinal worm
intestine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان