1 . سوارکار
[اسم]

jockey

/ˈʤɑki/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوارکار اسب‌سوار

معادل ها در دیکشنری فارسی: سوارکار
  • 1.Which jockey will be riding tomorrow?
    1. کدام سوارکار فردا اسب‌سواری خواهد کرد؟
a champion jockey
یک سوارکار قهرمان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان