1 . به بازار معرفی کردن 2 . آغاز کردن 3 . به آب انداختن (کشتی و زیردریایی) 4 . پرتاب کردن (به فضا) 5 . معرفی (یک محصول جدید) 6 . پرتاب (موشک به فضا) 7 . لنج (نوعی قایق موتوری بزرگ)
[فعل]

to launch

/lɔːntʃ/
فعل گذرا
[گذشته: launched] [گذشته: launched] [گذشته کامل: launched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به بازار معرفی کردن روانه بازار کردن

مترادف و متضاد establish originate set in motion
to launch something
چیزی را به بازار معرفی کردن
  • 1. a party to launch his latest novel
    1. یک مهمانی برای معرفی کردن رمان جدیدش به بازار
  • 2. The book was launched last February.
    2. این کتاب در فوریه گذشته روانه بازار شد.
  • 3. The new model will be launched in July.
    3. مدل جدید در ماه ژوئیه به بازار معرفی می‌شود.

2 آغاز کردن شروع کردن، بنا نهادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: افتتاح کردن
مترادف و متضاد commence start
to launch an appeal/an inquiry/an investigation/a campaign ...
تقاضا/تحقیق/بازرسی/پویش و... آغاز کردن
  • The scheme was launched by the government a year ago.
    این طرح، یک سال پیش توسط دولت آغاز شد.
to launch an attack/invasion
حمله (انتقادی و...)/تهاجم را آغاز کردن
  • The press launched a vicious attack on the president.
    مطبوعات حمله (انتقادی) شدیدی را بر رئیس جمهور آغاز کردند.

3 به آب انداختن (کشتی و زیردریایی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: به آب انداختن
مترادف و متضاد float put to sea set afloat
to launch a ship/boat ...
کشتی/قایق و... به آب انداختن
  • This ship was launched in 2005.
    این کشتی در سال 2005 به آب انداخته شد.

4 پرتاب کردن (به فضا)

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرتاب کردن
مترادف و متضاد blast off send into orbit
to launch a missile/satellite ...
موشک/ماهواره و... به فضا پرتاب کردن
  • A test satellite was launched from Cape Canaveral.
    یک ماهواره آزمایشی از "کیپ کاناورال" به فضا فرستاده شد.
[اسم]

launch

/lɔːntʃ/
قابل شمارش

5 معرفی (یک محصول جدید) عرضه

  • 1.The official launch date is in May.
    1. تاریخ رسمی معرفی محصول در ماه مه است.
a product launch
عرضه محصول (جدید)

6 پرتاب (موشک به فضا)

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرتاب
  • 1.We observed a rocket launch.
    1. ما پرتاب یک موشک (به فضا) را تماشا کردیم.

7 لنج (نوعی قایق موتوری بزرگ)

معادل ها در دیکشنری فارسی: لنج
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان