1 . خبر کردن
[عبارت]

let know

/lɛt noʊ/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خبر کردن اطلاع دادن، خبر دادن، گفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آگاهانیدن آگاه کردن
مترادف و متضاد inform tell
let someone know
کسی را خبر کردن/به کسی اطلاع/خبر دادن
  • 1. I'll let you know when we've set a date for the meeting.
    1. وقتی تاریخی برای جلسه تعیین کردیم، شما را خبر خواهیم کرد.
  • 2. If you need any help, let me know.
    2. اگر به کمکی نیاز داشتی، خبرم کن [به من خبر بده]!
  • 3. Let me know if you can come on Friday.
    3. من را خبر کن [به من اطلاع بده]، اگر می‌توانی روز جمعه بیایی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان