[فعل]

to live down

/lɪv daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: lived down] [گذشته: lived down] [گذشته کامل: lived down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خاطره ناخوشایندی را فراموش کردن تجربه ناخوشایندی را پشت سر گذاشتن و به زندگی ادامه دادن

  • 1.If you show up with green hair, your parents will never let you live it down.
    1. اگر با موی سبز ظاهر شوی، پدر و مادرت هیچ‌وقت نخواهند گذاشت آن را فراموش کنی.
  • 2.She felt so stupid. She'd never be able to live it down.
    2. او خیلی احساس حماقت کرد. او هرگز نخواهد توانست آن را پشت سر بگذارد و به زندگی عادی ادامه دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان