1 . فیلم
[اسم]

movie

/ˈmuː.vi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فیلم

معادل ها در دیکشنری فارسی: فیلم
مترادف و متضاد feature film motion picture
  • 1.My favorite movie is "Casablanca."
    1. فیلم مورد علاقه من "کازابلانکا" است.
movie director/star
کارگردان/ستاره سینما
to make a movie
فیلم ساختن
  • to make a horror movie
    فیلم ترسناک ساختن
to watch/see a movie
فیلم تماشا کردن
  • Do you want to watch a movie tonight?
    آیا می‌خواهی امشب یک فیلم تماشا کنی؟
the movie industry
صنعت فیلم(سازی)
  • We took the kids to see a movie.
    ما بچه‌ها را بردیم تا یک فیلم ببینیم.
توضیحاتی در رابطه با اسم movie
معادل فارسی اسم movie "فیلم" است. به مجموعه از تصاویر متحرک که به همراه صدا ضبط شده‌اند و داستان به خصوصی را شرح می‌دهند و در سینما یا تئاتر به نمایش گذاشته می‌شوند، movie یا فیلم گفته می‌شود. مثال:
"the movie industry" (صنعت فیلم(سازی))
".We took the kids to see a movie" (او بچه‌ها را برد تا یک فیلم ببینند.)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان